بابای اسرارآمیز پهلوان شبقدر
در اوایل دهه 1890، جوان عجیبی به نام پهلوان در زادگاه من شبقدر ظاهر شد و در حومه آن در سمت راست جاده اصلی شبقدر-پیشاور ساکن شد. در آنجا زمین های زیادی به دست آورد و در آنجا یک مجتمع مسکونی بزرگ به سبک سنتی ساخت. به زودی این محل به نام «پهلوان قلعه» که هنوز هم بر آن است، معروف شد. این اولین قسمت شبقدر است که وقتی از پیشاور به شهر نزدیک می شوید با آن روبرو می شوید. من از پهلوان به عنوان شخصیتی مرموز یاد می کنم، زیرا او شناخته شده است، اما به ندرت درباره او صحبت شده است. به نظر می رسد که در بسیاری از مسائل در سرزمین های پشتون چنین است…
ورود او به شبقدر نه تنها معمایی بود، بلکه شخصیت او نیز به طرز قابل ملاحظه ای متفاوت بود، همانطور که بعداً در این مقاله خواهیم دید. گفته می شود که وی از بانو به عنوان اقامتگاه اصلی خود یاد کرده است. برخی دیگر می گویند که او متعلق به لغمان بود که در آن سوی خط دیورند (که همزمان با آمدن پهلوان به شبقدر به مرز بین المللی تبدیل شده بود) بود. نه بانو و نه لغمان از آن دسته جاهایی نیستند که می توان انتظار داشت شخصیتی چون پهلوان را پیدا کرد! با این اوصاف، «پهلوان» یک عنوان کلاسیک و بسیار محترم فارسی-تاجیکی با اهمیت تاریخی است که هنوز هم مورد استفاده قرار میگیرد و این امر برای همه آشنایان با فرهنگ و تاریخ ایرانیان رایج است.
علیرغم اختلافاتی که پیرامون ریشه و شخصیت پهلوان وجود داشت، او به سرعت در خانه جدید خود ساکن شد تا به شهروند برجسته و محترم شبقدر تبدیل شود. او با هندکیخیل «مهمند» شبقدر - یکی دیگر از جوامع برجسته منطقه، که همانطور که از نام طایفه، هیکل و ژنتیکشان پیداست - احتمالاً تانولی از هزاره ها به این منطقه در حدود 250 سال پیش وارد شده بودند، اتحادهای زناشویی برقرار کرد. و متعاقباً جذب قبیله مهمند شد. در مورد پیشینه قومی واقعی پهلوان تا زمانی که اطلاعات ژنتیکی موثق را از اولاد او به دست نیاوریم، هیچ چیز قطعی نمی توان گفت – و من هنوز برای انجام آن تلاش نکرده ام.
ده سال پیش تصادفاً به نسخه خطی مقاله ای دست نویس منسوب به صاحب پهلوان مربوط به سال 1925 رسیدم که در اختیار مرحوم استاد تاج محمد مهمند بود که با پهلوان خویشاوندی داشت و هندکی خیل و همچنین پسر عموی پدرم بود. از بررسی سند چندین واقعیت برای من آشکار شد: 1) کیفیت ورق های کاغذ خط دار و جوهر بنفش استفاده شده نشان دهنده فردی ثروتمند، با ذوق و سلیقه فرهیخته برای زمان و مکان او بود. 2) دستخط زیبای او استعداد هنری بسیار پیشرفته ای را نشان می داد. 3) سبک اردوی او حاکی از تحصیلات درجه یک و تسلط بر این زبان بود. 4) موضوع نوشتار او ولادیمیر لنین و فلسفه سیاسی او بود - که نشان می دهد پهلوان از دانشی بی حد و حصر در مورد موضوعات بسیار بالاتر از حد متوسط اکثر مردم ساکن در آن منطقه در آن زمان (و حتی اکنون) برخوردار بود. اگرچه از آن زمان دیگر آن را ندیدهام، اما شک ندارم که این سند همان طور که در آن ذکر شده بود، مربوط به سال 1925 است - که سال بعد از مرگ لنین بود. این واقعیت که کسی در مکانی مانند شبقدر 1925 باید در مورد لنین بداند و بتواند اعمال او را به خوبی درک کند تا بتواند نظری شیوا در مورد این موضوع را به زبانی که آن زمان یک زبان خارجی بود بنویسد، به اندازه کافی خوب صحبت می کند. نثر باکیفیت اردو که این سند در آن نوشته شده و همچنین موضوع آن می تواند نشان دهد که پهلوان مدتی را در هند گذرانده است، اما نه لزوماً. اگرچه من مطمئن نیستم و نمی توانم برای بررسی این موضوع کاری انجام دهم - به نظر می رسد این واقعیت که فرزندان او بعدها در ناسیونالیسم پشتون و سیاست چپ فعال بودند نشان می دهد که پهلوان احتمالاً با حزب کنگره و غفارخان مرتبط بوده است. در آن روزها این تنها راه حلی بود که برای چنین شخصی وجود داشت.
گرایش مذهبی و شهرت پهلوان توسط همه کسانی که او را میشناختند بسیار «جنجالبرانگیز» میگفتند - و این کاملاً طبیعی بود که او یک کمونیست بود، همانطور که در نسخه خطی منسوب به او پیشنهاد میشود. برخی او را ملحد می نامیدند (که احتمالاً او بود)، برخی مسیحی، برخی دیگر هنوز زرتشتی و حتی کسانی بودند که معمولاً او را به بدعت قادیانی بودن متهم می کردند. شکی نیست که خانواده ای که او از خود به جا گذاشته است در شبقدر به دلیل سطح بالای تحصیلاتش مورد توجه قرار می گیرد و چهره مترقی و مدرن آن هنوز در انزوای متمایز از بقیه نخبگان شبقدر برجسته است. شکی نیست که پهلوان مردی عمیقاً آموخته و دارای افکار فراوان بود که برچسب «پشتون» را برگزید و در میان مردمی بسیار شرور زندگی می کرد که سعی در اصلاح آنها داشت، اما موفق نشد. او قطعاً نماینده کهن الگوی پهلوان فرهنگ واقعی ایرانی بود.
مرحوم پدرم به من گفت که حدود ده ساله بود که پهلوان در سن هشتاد سالگی در سال 1940 از دنیا رفت. ایشان به یاد می آورد که همه ملاهای شبقدر از انجام تشریفات دفن اسلامی برای پهلوان خودداری کرده بودند و او را متهم به «کافر» می کردند. ". این امر به شدت به موقعیت اجتماعی خانواده او در شبقدر لطمه می زند و برای امنیت آن خطرناک است، بنابراین پسرانش مجبور شدند برای خواندن نماز جنازه او با 3000 روپیه به یک ملا رشوه بدهند. این مبلغ بر حسب ارز امروزی حدود 1 میلیون روپیه یا بیشتر خواهد بود. پهلوان به اندازه کافی در یک قبر سفیدکاری شده با ساختمانی ساده و در عین حال طراحی بسیار غیرمعمول بر روی یک سکوی دیواری برجسته، واقع در خارج از دروازه اصلی اقامتگاهش - در کنار جاده بلندی که شبقدر و پیشاور را به هم وصل می کند، دفن شده است.